نیلوفر انسان | سه شنبه ۱۵ آبان ۸۶ |  لینک های وارده

آن هنگام که درب خانه نور الهدی منگنه را کوفتند و راه را بر او بستند تا مبادا اسبابی باشد برای بهبود زندگی زنان عصر خودش ، آن هنگام که فخر آفاق پارسا را تبعید کردند به جرم نشر آگاهی میان مردان و زنان برابری خواه ، آن هنگام که محترم اسکندری جزوه های مکر زنان را به آتش می کشید تا آتشی بر خرافه کشیده باشد ، و آن هنگام که همه زنان مبارز آن عصر برای اشاعه روشنگری در میان زنان و خواستن حقوق به حق خود با هزاران مشکل اجتماعی روبرو بودند ، همه آرزوی شان این بود که دختران و نوادگانشان رنج تبعیض و نابرابری و بی عدالتی را نچشند.

و این شد که امروز تحصیل حق بدیهی زنان شده است . اما شاید آنها باور نمی کردند که پس از 100 سال هنوز هم راه درازی برای رسیدن به حقوق بر حقمان داریم . راهی که همت والایی می طلبد و بهای آن را دوستان ما ، روناک ها، دلارام ها و هاناهای امروز و فردا می پردازند .

غروب بود و من سوار تاکسی و خسته از کار در راه خانه . با صدای زنگ پیام کوتاه از حال خودم بیرون می آیم . پیام را خواهرم فرستاده ، حکم دلارام علی تایید شد و هانا عبدی در کردستان بازداشت شد . خشکم می زند . کنارم دو دختر جوان نشسته اند و درباره آخرین مدل مانتو صحبت می کنند .


عقربه ساعت خانه مان

آرام تر از خانه های دیگر

می چرخد .

همسایه ها همه خوابند

زنانشان خواب لباس های مد تازه

می بینند .


هنوز هم در بهت و نا باوری از حکم دلارام به سر می بریم . هنوز هم باور نداریم که خواهرمان را به ناحق به پشت میله می رانند و به خیالی خام آزادی را از او می گیرند، وای بر آنها که تصور می کنند جریان روان ذهن را که به مانند باران ترواش می کند می توان با به حبس کشیدن جسم متوقف ساخت . دلارام را در حالی پشت میله می رانید که کمپینی که دلارام درست در سر فصل آن یعنی روز 22 خرداد 85 کتک خورد و دستش شکست ، روز به روز بیشتر ترواش می کند و چشمه های آن به رودخانه ، رودخانه های آن به دریا ، و دریای آن به اقیانوس بی کران حق طلبی می پیوندد . دلارام را در حالی به زندان می افکنید که هم نسلان دلاارم اکنون از فعالان کمپین حق خواهی زنان و مردان برابری طلب ایرانند و در همه شهرهای ایران کوچه به کوچه پبش می روند و لحظه ای از توقف باز نمی ماند مگر به لطف برخی سنگ پراکنی های برادران حق طلب دیروز و ناعادل امروز .

کردستان ایران هم از این قاعده مستثنی نیست . کردستانی که در دوران 8 سال جنگ ایران و عراق رنج های زیادی را متحمل شده . امروز اما 2 دختر از تبار کردستان همچون بسیاری دیگر از خوبان این استان در بازداشت به سر می برند . دو دختر جوانی که تنها گناهشان این بوده که ندای برابری سر داده اند . آنها نیز همچون دلارام باید بابت این ندای حق خواهی جواب پس بدهند . صحبت از روناک صفار زاده و هانا عبدی است . دو دختری که به خاطر جمع آوری امضاء برای کمپین یک میلیون امضاء بازداشت شده و چون جرمشان بی گناهی بوده برای محکوم کردنشان به راههای دیگر پناه برده اند .

برش اول :

روز سه شنبه 17 مهر ماه روناک صفار زاده از اعضای فعال کمپین در سنندج در خانه اش بازداشت شد. صبح روز سه شنبه 17 مهر 1386 نيروهاي امنيتي ساعت 7 صبح با مراجعه به منزل او، پس از تفتيش منزل، وی را به بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج منتقل كردند و برگه هاي بيانيه و دفترچه هاي كمپين و كيس كامپيوتر وي را نيز با خود بردند، گفته می شود که نیروهای امنیتی برخوردي خشن و غیر قانونی هم با خانواده او داشته اند. روناك صفازاده گرافیست و فعال در حوزه زنان و عضو انجمن زنان آذرمهر كردستان نیز هست.

* شاید من بیش از آنچه سزاوار است ،

زنی هستم که می خواهد :

به راستی زندگی ، زندگی را دریابد

و در میان رازهای این دشت تاریک

در پی چاه ها بگردد ...

برش دوم :

مادر روناک : گفتم : ازدخترم بی خبرم، یک خبر می خواهم! اجازه ملاقات می خواهم! حتی اجازه یک تلفن کوتاه بدهید! گفتم روناک مریض است و باید کلسیم مصرف کند دارو برایش آورده ام. اما نه تنها جوابم را ندادند بلکه نه لباس قبول کردند و نه دارو. توهین می کردند، گفتند ما نمی دانیم. گفتند ملاقات ممنوع است. جواب های ضد ونقیض می دادند. مرتب دروغ می گفتند. از وقتی رفتم دادسرا تمام مدت مسخره ام می کردند. می گفتند اگر مادر خوبی بودی حال و روزت این طوری نبود، می گفتند از آن مادر این دختر به وجود می آید دیگر! گفتم:آخر گناه من چیست؟ اگر دنبال دخترم بگردم گناه کرده ام؟ گفتم این که بگویم دخترم کجاست مادر خوبی نیستم ؟ گفتم اگر دخترم گناهی مرتکب می شد خودم تحویل قانون می دادمش ولی او زحمت کش است. تنها 21 سال دارد. اما برای ماهی 50 هزارتومان منشی گری می کند و بعد هم در انجمن کار داوطلبانه می کند. بگویید مگر دختر من چه کرده است؟ جز دفاع از حقوق خودش، و مادرانش؟ بعد می دانید چه می گفتند؟ پرسیدند: شیعه هستید یا کافر؟! گفتم باشد من کافر هستم اما بگویید بچه ام کجاست؟ توهین از این بالاتر ؟

* به این قبله ی بی کران تنهایی قسم

من

هنوز هم

از پنجره هایی که بغض آدمی را نمی فهمند

می ترسم .

برش سوم :

پس از 18 روز بی خبری از وضعیت روناک صفارزداه، عضو فعال کمپین در سنندج ، روز گذشته خبر صدور قرار بازداشت یک ماه روناک به خانواده وی اعلام شد.خواهر روناک با اعلام این خبر به سایت تغییر برای برابری گفت:«روز 5 شنبه دادگاهی برای روناک تشکیل شد و دیروز به ما گفتند که در آنجا قراربازداشت روناک برای یک ماه دیگر تمدید شده است .»وی با بیان اینکه خانواده روناک نتوانسته اند او را در دادگاه ملاقات کنند گفت:«به ما گفته اند روناک در بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات نگهداری می شود و البته نمی دانیم چقدر گفته شان صحت دارد.»روناک در تماس تلفنی که روز گذشته با خانواده اش داشته از آنها خواسته است برایش وکیل بگیرند. این در حالی است که هنوز امکان امکان مطالعه پرونده روناک برای وکلای سنندج که آمادگی خود را برای وکالت روناک اعلام کرده اند، فراهم نشده است.

* شرق آوازهایم را می شنود ، جمعی آنها را می ستایند ، جمعی دشنام می دهند

سپاس من نثار همه آنها ،

انتقام خون هر زنی را ستانده ام

و پناهی بوده ام برای آن که در وحشت بوده است .

قلب شوریده زن را حمایت کرده ام

و آماده ام برای تقاص – راضی به مردنم

اگر عشق حکم به قتل من دهد

برش چهارم :

ماموران دادگاه سنندج روز گذشته برابر با سه شنبه 8 آبان ماه ، مادر روناک صفارزداه را که برای پیگیری وضعیت دخترش به دادگاه مراجعه کرده بود، مورد ضرب و شتم قرار دادند.مادر روناک در پی پرس و جوی وضعیت دخترش با اعتراض ماموران دادگاه مواجه می شود.او که فقط می خواست بداند چرا خبری از روناک به خانواده اش داده نمی شود، پاسخی جز برخورد خشن ماموران نمی گیرد و به جرم مادر بودن و نگرانی برای فرزند در بندش کتک می خورد.

* همیشه

کسی که لالایی می خواند

خود در سکوت و غربت

سر به بالین نهاده است

مادرم را می گویم .

و سکانس هایی که هم چنان ادامه دارد ......

آخرین برش :

پس از گذشت یک ماه از بازداشت و بی خبری از روناک صفازاده ، دیروز 13 آبان 1386 هانا عبدی فعال دیگر حقوق زنان و کمپین در کردستان بازداشت شد. او دوست و همراه روناک صفازاده و از اعضای انجمن زنان آذر مهر زنان کردستان است. طبق گفته خانواده او، هانا را ماموران امنیتی در خانه پدر بزرگش در سنندج بازداشت کردند. ماموران که حدود 7 نفر بودند، پس از بازداشت هانا، به خانه پدر او رفتند و پس از بازرسی خانه کیس کامپیوتر هانا و چند دفترچه حقوقی کمپین را با خود بردند.هانا 21 سال دارد، دانشجوی رشته روان شناسی در دانشگاه پیام نور بیجار است و در جمع آوری امضا برای کمپین فعال بوده است.به نظر می آید که تلاش برای بی صدا کردن صدای حق طلبانه زنان ابعادی تازه و گسترده یافته است. دیروز دلارام علی در تهران حکم زندان گرفت، هانا عبدی در سنندج بازداشت شد و روناک صفازاده هم همچنان در بازداشت به سر می برد.

.......

و شاید روزی دیگر باز هم روناک و هانایی دیگر را به بند بکشید ، دلارامی دیگر را محکوم کنید ، ناهید دیگری را به حبس ببرید ، محبوبه دیگری را زندانی کنید ، امیرها و مازیارهای دیگری را در قفس کنید ، اما به یاد داشته باشید که ما ، در هر صفی که باشیم ، چه در صف جنبش دانشجویی که این روزها خیزش عظیمی را پی گرفته ، چه در جنبش زنان و یا در هر صف دیگری ، تنها حق را مطالبه می کنیم و حق خواهی چیزی نیست که با به بند کشیدن خاموش شود . و زندانهای ایران که امروز جایگاه موقتی این دوستان ما شده اند ، به راستی چه می بالند به این مهمانان موقتی خود ؛ که به زندان کشیدن برابری خواهان را گریزی هست اما اندیشه حق طلب را گزیری نیست .

* اما این جا دختری می خواهد

کلمه ی ضعیفه را پاک کند

قطار فشنگ به گردن انداخته و

در آسمان ذهنش

در کوه های بلند روحش

طرحی نو برای مبارزه خلق می کند

آواز برای روح آزادی می خواند .

*شعر های این نوشته را به تناسب بخش ها از اشعاری از نزار قبانی ، غاده السمان ، علیرضا روح نواز و نیز شعری از شیرین جهانی با عنوان : مترسک هستی ؛ منتشر شده در فصل زنان شماره 4 ، وام گرفته شده اند