مسعوده آزاد از بنیانگزاران « اتحاد ملی زنان » در آلمان درگذشت. مسعوده آزاد، متولد 1326 در تهران، فارغ التحصیل رشته داروسازی و نیز جامعه شناسی از دانشگاههای آلمان بود که به حرفه داروسازی اشتغال داشت. از بنیانگزاران « اتحاد ملی زنان » ، عضو هیئت اجرایی ، مسئول کمیته فرهنگی آن و عضو هیئت تحریریه نشریه « برابری » بود. در زمان فعالیت با « اتحاد » متعلق به چپ مستقل بود و چون کار در زمینه ی مسائل زنان برایش اولویت داشت، تمام نیروی خود را در این زمینه متمرکز کرد. در 1359- 1360 در خارج از کشور، با همکاری عده ای از زنان فعال سابق کنفدراسیون،« جنبش مستقل زنان ایرانی در خارج از کشور» را پایه گذاری کرد که اولین سازمان فمینیستی زنان ایرانی در آلمان بود. در کار پژوهشی در زمینه زنان می پرداخت و عضو هیئت گرد آورنده ی مجموعه ی « اندیشه زنان» بود. (1)
دو نوشته زیر را ناهید نصرت و سیمین نصیری دو تن از فعالان جنبش زنان خارج کشور درباره مسعوده آزاد نوشته اند:


برای مسعوده آزاد - ناهید نصرت

مسعوده جان! نشد که با تو حرف بزنم و حالا راهی برایم نمانده جز آنکه بنویسم ، هر چه را که بار ها در درونم به تو گفته بودم. تو به آن جان شیفته پایان دادی و دیگر امکان دیدارت و یا حتی شنیدن صدایت را ندارم ولی باشد که در جانهای دیگر بی پایان شوی. چون وجود و حتی یاد تو و مسعوده ها برای من و ما توانی به رفتن است.

نزدیک به دو دهه پیش که در سمینار های زنان ایرانی در آلمان با تو آشنا شدم. چیزی از تو نمی دانستم. شنیده بودم که زمانی چپ بودی ولی همان زمان هم مستقل. صحبت های صمیمانه ات در دلم نشست. خیلی ساده و روان از زن و رهایی میگفتی. خودت بودی. بی آلایش و راحت. آگاهانه با همصحبتت خود را در یک رویه قرار می دادی که زبان پیدا کنی. سال ها بود که در آلمان درس خوانده بودی آنقدر که می گفتی: وقتی زمان انقلاب رفتم ایران، خارجی بودن را آنجا احساس کردم.

ولی من که تازه به آلمان آمده بودم توانستم بی آنکه فاصله ای احساس کنم. با تو درددل کنم و با تو دوستی یکدستی را تجربه کنم. آنقدر که وقتی که دیگر به سمینارها نمی آمدی، جای خالیت را احساس می کردم. در سمینارها چشم براهت بودم. تا مدتها فکر می کردم که این بار دیگر هستی. مثل همه که بدلیل مشکلاتی مدتی نیستند وباز پیدایشان می شود. ولی از تو دیگر خبری نشد. می دانستم که بیکار نمانده ای. مسئله ما زنان هم که چندان مرز نمی شناسد و کم وبیش در پیشرفته ترین جوامع هم جای داد زدنی می گذارد. خب تو هم می توانستی در دریای دیگری شناور باشی. فکر می کردم هست حالا چه فرق میکند در یک گوشه از این دریا هست. من نمی بینمش ولی دیگرانی می بینند.

ولی مسعوده اگر می دانستم!. آخ اگر میشد زمان را به عقب برگرداند!.

به تو حق می دادم می گفتم. خب دیگر خیلی از مسائل ما دور شده. بیاید چه بگوید. یادت هست به شوخی می گفتی: انتقاد می کنند که چرا نمی نویسی. خب چه کنم که تا رو نظری کار میکنم و بروی کاغذ میاورم چند ماه میگذرد میبینم که دیگه با این نظرم خیلی هم موافق نیستم. چی رو بدم چاپ کنن.

با خودم فکر می کردم که آمدی موجی آفریدی و رفتی. زمانی از رهایی گفتی که تابو بود و حالا که خیلی ها به میدان آمده اند، کناره گرفته ای. متل این بود که می خواستی زمزمه ای را به فریادی بدل کنی و حالا که فریاد ها از هر دهانی برمی خاست. خود را فارغ می دیدی. برایت مهم همان فریاد بود. حال چه فرق می کرد از چه دهانی. ولی برای من وما همان وجودت امید می داد که اگر این آشفته بازارهم خلوت شود، باز نازنین مسعوده ها هستند.

تلفنی از تو داشتم. اوائل نیازش را احساس نکرده بودم. آن زمان چیز زیادی نداشتم که به تو بگویم، جز اینکه وجودت چه دوست داشتنی است. مسخره بود اگر از راه دوری به تو زنگ می زدم که این را بگویم. پس از سال ها هم فکر می کردم که دیگر مرا نمی شناسی. اما پس از مرگت یادم آمد که چه می توانستم بگویم که به یادم آوری.

آن روز که با هم نشستیم و ساعت ها گپ زدیم. تو با تعجب به حرف هایم گوش می دادی و یکدفعه قاه قاه خندیدی و گفتی : دختر این را جایی به اینها نگویی، فکر نکن مهد دموکراسی هست و تو را میفهمند. حواست باشد بگو حضانت بچه را پدرش در ایران به من داد. ما آن روز با هم خیلی خندیده بودیم. تو نمی توانستی آن حرفها را فراموش کرده باشی. ولی نمی دانم چرا اینها قبلا یادم نمیامد. همش ترسم از این بود که در تلفن بگویم فلانی ام.- تازه یادم هم نبود که تو مرا به چه نامی می شناختی.- و تو بگویی: ببخشید من شما را به جا نمیاورم.

چند سال پیش تو رو تو کتابی(2) پیدا کردم. چه کیفی کردم. دوستی (3) از تجربه تو در اتحاد ملی زنان می گفت. تو که نمی خواستی پرنسیب های زنانه ات را فدای آرمان های والاتر! کنی. زمانی که شور انقلابی بر خواست های زنانه می چربید و مدعیان رهایی زن در پی سازمان پدر می خواستند به کاندیدی آقای طالقانی رای دهند. تو اعتراض کردی: خانمها طالقانی دو زن دارد. حداقل بعنوان یک سازمان زنان به مرد دو زنه رای ندین!

ولی صدای تو را بسیاری نشنیدند و بالاخره کنار کشیدی. تو بر پرنسیب ها پای می فشردی. بی آنکه باجی به شنونده دهی و به امید کف زدنی از این یا آنسوی سالن باشی. روشن و صمیمی وساده می گفتی و به اما و اگری عقب نمینشستی.
دختر تو اینهمه آزادگی را از کجا داشتی؟

جنبش مستقل زنان ایرانی در آلمان که به راه افتاد، همت تو ومسعوده ها را در خود داشت. اولین و تنها شماره نیمه دیگر که در آلمان تهیه و منتشر شد (4)، با مسئولیت تو و مسعوده ها بود. آخ مسعوده اگر میدانستم که آن همه انرژی هم پایانی دارد!.

مسعوده در سایت های رنگارنگ ایرانی نامی از تو نمی بینم. نسلی می رود و نسلی میاید. بی آنکه مادرانش را به خوبی بشناسد. چندین سده سانسور همیشه جسته گریخته چیزی از گذشته مان به نورسیده ها رسانده. در پهنه مدعیان رهایی زن قلم ها ی بسیاری در گردش است، برخی به مصلحتی وبسیاری هم به ضرورتی. اما جای ایده ها و نام تو خالیست. ایده هایت که به دلنشینی چهره ات بودند. جای نام تومسعوده که از پیشروان نسل ما هستی و سودایت را در من و ما ریخته ای. تو که اولین موجهای این جنبش عطر انگشتان عزیزت را دارد. جای نام تو خالیست.

مسعوده ! می سوزم و می سوزیم که نام تو اینگونه میاید.
ناهید نصرت
کلن 15.12.2006

1)- باز بینی تجربه اتحاد ملی زنان. / مقدمهء از تجربه ها بیاموزیم. مسعوده آزاد. ص. 121

2)- کتاب فوق. گرد آورنده و ویراستار: مهناز متین، نشر نقطه چاپ 1378

3)- کتاب فوق، مقاله نقدی بر گزارشی از فعالیت سه ساله اتحاد ملی زنان / شهین نوایی ص. 97

4)- این شماره به نام اندیشه زنان ، مجموعه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی زنان ایران در آلمان منتشر شد، انتشارات نوید.


مسعوده آزاد ما را ترک کرد : سیمین نصیری

جنبش زنان ایرانی در خارج از کشور در 13 نوامبر 2006 یار و ره‌رویی را از دست داد.در گاه‌نامه‌ی شماره‌ی 40 که دسامبر 2005 منتشر شد در مقاله‌ی «25 سال جنبش فمینیستی زنان ایرانی در خارج و 40 شماره گاه‌نامه» نوشتم:
«برای آغاز جنبش اجتماعی نمی‌توان لحظه‌ای را، نقطه زمانی معین را مشخص کرد. روی‌دادهایی اما در بستر آن برجستگی یا ویژگی‌ای را می‌نمایانند که می‌توان از آن‌ها به عنوان سرآغازی برای کیفیتی تازه و در حال تکوین نام برد. حدود 25 سال پیش سفارت جمهوری اسلامی تصمیمی را اعلام کرد: گذرنامه‌های زنان ایرانی خارج کشور تمدید یا تعویض نمی‌شوند، اگر عکس روی آن با حجاب اسلامی نباشد. «در این بین نوشته‌ای به دستمان رسید، نوشته‌ای سیاه بر کاغذی نارنجی. نوشته را قلم زنی بر کاغذ آورده که تا مغز استخوان به ستوه آمده و تا سر حد توان در راه آرمان زنان فعالیت کرده است .نوشته سخن از ضرورت جلوگیری از پراکندگی زنان و مبارزه‌ی آنان دارد و زنان را به گردهمایی و چاره‌اندیشی جمعی فرا می‌خواند...»(1). این فراخوان پر شور به سرعت در بسیاری از شهر‌های آلمان و شهرهای بعضی دیگر از کشورهای اروپایی انگیزه‌ی‌ گرد‌هم‌آیی‌های زنان ایرانی شد. آن واژه‌ها بر کاغذ نارنجی و به قلم زنی و نقش آن در بستر حرکت زنان ایرانی در خارج از کشور آن چنان برجستگی دارد که می‌توانم به خود اجازه دهم زمان انتشار آن را سرآغاز جنبش فمینیستی زنان ایرانی در خارج و تبعید بخوانم. جنبشی که فراز و نشیب‌هایی محتوایی بسیار و گوناگون را پشت سر گذاشته است. فراز و نشیب‌هایی که به یک بازنگری انتقادی- فمینیستی ما ره‌روان این حرکت دارد. امیدوارم و پیش‌نهاد می‌کنم سمینار سراسری سالانه¬ی تشکل¬های زنان و زنان دگر- و هم‌جنس‌گرای ایرانی در آلمان سال آینده را به این بازنگری انتقادی- فمینیستی اختصاص دهیم.
(1) تاریخچه‌ی جنبش مستقل زنان ایرانی در خارج از کشور (آلمان) تیرماه 1365/1986. فراخوان را در آرشیو همایش نیافتم. امیدوارم در شماره‌ی پاییز سال آینده آن را در گاه‌نامه منتشر کنیم.»
آن نوشته‌ی پر شور بر کاغذ نارنجی فراخوانی بود از هانوفر، از قلم و اندیشه‌ی مسعوده که «به سرعت در بسیاری از شهر‌های آلمان و شهرهای بعضی دیگر از کشورهای اروپایی انگیزه‌ی‌ گرد‌هم‌آیی‌های زنان ایرانی شد.». همان سال گذشته برای یافتن سند و انتشار کامل آن در گاه‌نامه به مسعوده مراجعه کردم، راهی سفر بود و فرصت گشتن در پرونده‌های بی‌شمار را نداشت. آن سند را هنوز نیافته‌ام. مطمئن هستم در آرشیو خصوصی زنانی هست و آن را خواهم یافت. مرگ مسعوده را از ما گرفت، اما زمان فراخوان پر شور او هنوز به پایان نرسیده است.


س. نصیری، دسامبر 2006

منتشر شده در گاه‌نامه‌ی شماره‌ی 44 دسامبر 2006

Comments

سلام
راستش من مسعوده را نمیشناسم
اما هر مبارز راه ازادی و برابری برای زن و مرد " در همه اشکال " جای تاسف است

منم با مقالاتی اقتصادی برای مطالعه سیستماکیتر کاپیتال اپ شدم


سازمان آزادی زن برگزار می‌کند!

ستم بر زن موقوف!

سازمان آزادی زن با برگزاری یک سری جلسات پالتاکی به پیشواز 8 مارس روز جهانی زن می‌رود

جلسه دوم

آزادی زن در ایران، مصاف‌ها و چشم اندازها

ارائه دهنده: آذر ماجدی رئیس سازمان آزادی زن

زمان: جمعه26 ژانویه 2007 مصادف با 6 بهمن 85
ساعت: 9 شب به وقت اروپای مرکزی
مسئول اتاق: شراره نوری

آدرس: شبكه پالتاك، اتاق ايران، آزادی زن

برای اطلاعات بیشتر به سایت آزادی زن مراجعه کنید

سازمان آزادی زن
www.azadizan.com

سازمان آزادی زن برگزار می‌کند!

ستم بر زن موقوف!

سازمان آزادی زن با برگزاری یک سری جلسات پالتاکی به پیشواز 8 مارس روز جهانی زن می‌رود

جلسه دوم

آزادی زن در ایران، مصاف‌ها و چشم اندازها

ارائه دهنده: آذر ماجدی رئیس سازمان آزادی زن

زمان: جمعه26 ژانویه 2007 مصادف با 6 بهمن 85
ساعت: 9 شب به وقت اروپای مرکزی
مسئول اتاق: شراره نوری

آدرس: شبكه پالتاك، اتاق ايران، آزادی زن

برای اطلاعات بیشتر به سایت آزادی زن مراجعه کنید

سازمان آزادی زن
www.azadizan.com
www.wlsaz.blogfa.com

Post a comment