مدتي است شعار «نافرماني مدني» به عنوان «راه حلي» مسالمتآميز براي ايجاد تغيير از سوي برخي گروهها با شدت و حدت بيشتري مطرح ميشود و البته با اين معاني: كمكاري، ايجاد نارضايتي، اخلال در نظم اقتصادي، مانعتراشي، دهنكجي به قانون، چوب لاي چرخ گذاشتن، و... اما با عرض معذرت بايد بگويم اين شعار تاحدودي مشكل دارد زيرا اين دستورالعمل بيش از ربع قرن است كه از طريق خود سيستم حكومتي و توسط بلوكهاي سازندهي آن در جامعه مو به مو اجرا ميشود و بهنظر ميرسد هيچ نيروي اپوزيسيون (نيروهاي مخالفي) بهتر از بلوكهاي قدرت، در كمكاري، بياعتنايي به قانون، اخلال در نظم، بيحيثيت كردن ايران در افكار بينالمللي قادر و توانا نبودهاند: شوراي شهر بدون هماهنگي با ديگر نهادهاي ذيربط، به ناگهان طي يك اقدام انقلابي محل نمايشگاه بينالمللي را بر روي شركتهاي توليدي مسدود ميكند؛ يا شهرداريها به يكباره فرهنگسراها را به روي جوانان و فعاليت سازمانهاي مدني ميبندند!! و با اين عمل انقلابي، نافرماني از نوع مدني ميكنند؛ شوراي نگهبان در برابر مجلس نافرماني مدني ميكند و طرحها را مرتب پس ميفرستد؛ نيروهايي كه ميگويند حافظ امنيت و گردش بهتر امور هستند در برابر دولت «نافرماني» ميكنند و به ناگهان فرودگاه بينالمللي را ميبندند و همهچيز را متوقف ميكنند؛ نمونه ديگر، عملكرد اخير اداره گذرنامه است كه به يكباره از دادن پاسپورت به هزاران نفر از شهروندان سرباز ميزند و ناگهان اعلام ميكند تا افراد «كارت ملي» نداشته باشند از گذرنامه خبري نيست!! هرچقدر هم بقيه مسئولان ميگفتند صدور كارت ملي 6- 5 ماه طول ميكشد اما رئيس مقتدر اداره گذرنامه در يك نافرماني آشكار مدني ميگويد به ما مربوط نيست چقدر طول بكشد؟!! مجلس ششم در اعتراض به رد گسترده صلاحيت كانديدها در برابر شوراي نگهبان نافرماني مدني ميكند و دست به تحصن ميزند؛ مجلس هفتم از تصويب برنامه اقتصادي دولت سرباز ميزند تا كار دولت هرچه بيشتر با مشكل روبهرو شود؛ زنان مجلس هفتم عليه زنان مجلس ششم نافرماني مدني ميكنند و همه طرحهايي كه توسط دولت قرار است انجام شود بهدور ميريزند و در يك نافرماني قهرمانانه مدني دوباره از الفبا شروع ميكنند و ميگويند اصلا تعدد زوجات خيلي هم مفيد است!! بايد متوجه بود چنين سخناني چقدر براي ايران در مجامع بينالمللي «وجهه» كسب ميكند!
از سوي ديگر خودروسازان با برنامهاي روانپريش، ميليونها خودرو و موتورسيكلت بر خيابانهاي شهر هوار ميكنند بعد مسئولان نيروي انتظامي بر بستر همان پروژه ناراضيتراشي (نافرماني مدني) ميريزند موتورسوارها را زير ضرب ميگيرند. اداره اماكن بهرغم مخالفت دولت، كارگاههاي توليدي بهويژه توليدكنندههاي لباس و مانتو را بيوقفه مورد باز خواست قرار ميدهد؛ همچنين در راستاي تقويت پروژه ناراضيتراشي و دشمنسازي، برخي نيروها و بلوكهاي قدرت (كه در جايگاه اپوزيسيون قرار دارند) با دخالت مستقيم در زندگي خصوصي شهروندان، دوره به دوره، حمله به جشنهاي خصوصي مردم را در دستور كار قرار ميدهند، تا هرچه بيشتر در مردم طالب آرامش، نارضايتي ايجاد كنند؛ يا زماني ماهوارهها را جمع ميكنند تا بعد به ميزان بسيار زيادتري وارد بازار شود. 25 سال است كه در ماه رمضان «نافرماني مدني» در قالب كمكاري به اوج خود ميرسد و اكثر شاغلان در كارخانهها و ادارات دولتي در اين يك ماه كاملا در نافرماني مدني (كمكاري) بهسر ميبرند و جالب است كه خود مسئولان براي اينكه مردم كمتر كار كنند (و خسته نشوند) مقررات ويژهاي را براي اين ماه وضع ميكنند كه حتيالامكان كسي نتواند كار خود را در اين روزها بهدرستي انجام دهد و بهجاي انجام كار، مدام دغدغه غذا خوردن در خفا و... داشته باشند؛ تازه بگذريم كه خود مسئولان در تقويم رسمي كشور، مرتب «تعطيلات» بازتوليد ميكنند تا مردم هرچه كمتر كار كنند و سيستم «مختل» شود. از طرف ديگر مگر «نافرماني مدني» از اين بهتر ميشود كه مسئولان با هزينه بيتالمال افراد را بيوقفه بورس ميدهند و ميفرستند خارج تا مثلا دكتر بشوند و تخصص بگيرند اما وقتي آنها به كشور باز ميگردند طي يك «نافرماني مدني» و براي ازبين بردن هزينههاي مملكت كه صرف تحصيل آنها شده، چند تا انگ «معمولي» به آنها ميزنند و نميگذارند خدايي نكرده از سيستم «فرمانبرداري» كنند و بخواهند به نفع حركت سيستم كار كنند، و بعد دوباره نوبت گروه ديگري است كه روانه ممالك خارج شوند و... در واقع همه از صدر تا ذيل مملكت در امر اخلال در نظم و گردش كارها و نافرماني و ناراضيتراشي در امور ممكلت حرفهاي شدهاند؛ شايد بتوان گفت كه نافرماني مدني نسبت به گردش منطقي امور كشور، نزد اكثر مردم و حكومت، به يك هنجار تبديل شده است.
از طرفي، بنيادهاي بزرگ اين مملكت با آن هيمنه و قدرتي كه در اختيار دارند هركدام ره خود ميپويند و با ماليات ندادن و جوابگو نبودن به هيچ مقام دولتي، سالهاست كه درحال نافرماني مدني هستند؛ صندوقهاي قرضالحسنه در كار بانكها اخلال ميكنند، بانكها در كار شركتهاي مضاربهاي و همه عليه كسي كه توليدي در اين مملكت راه بياندازد. شركتهاي انحصاري واردكننده چاي خارجي عليه شركتهاي توليدكننده چاي داخلي نافرماني مدني ميكنند (اشتباه نشود منظورم چايكاران بيپشتوانه نيست كه دستي در بلوكهاي قدرت ندارند)؛ ناشران كتاب براي گرفتن مجوز، ماهها به انتظار مينشينند و چه بسيار كتابهايي كه پيش از چاپ، غيرمجاز ميشوند تا خدايي ناكرده يك وقت چرخه توليد و صنعت نشر خوب كار نكند؛ اداره مميزي با قدرت و صلابت در كار توليد و نشر كتاب و زندگي اقتصادي ناشران اخلال ايجاد ميكند. در اين سيل مواج نافرماني و اخلال، نهاد ديگري ميآيد و از اداره مميزي گوي سبقت ميربايد و كالاهاي فرهنگي را كه از سد آن نافرماني وزارت ارشاد گذر كرده و روانه بازار شده توقيف ميكند و با اين نافرماني آمرانهي مدني، بخش وسيعتري از دستاندركاران اقتصادي جامعه را (حتا مؤسسات پخش كتاب يا كاست و فيلم) را با ضرر و زيان مالي روبهرو ميكند. در حركت گستردهي نافرماني مدني و اخلال در امور، همه بخشهاي «اپوزيسيون» (اعم از مجلس، شوراي نگهبان، مجمع تشخيص، وزارتخانههاي مختلف، قوه قضاييه، لباس شخصيها و...) گوي سبقت را از يكديگر ميربايند. حالا در اين ميان اگر فرد يا گروه كوچكي از مردم بخواهند كار خود را ـ نه كار ديگران را ـ خوب انجام دهند و بهطور مستقل در جهت رونق توليد و ايجاد اشتغال و از اين قبيل اعمال «مضره» كاري انجام دهند (و در اين راه خدايي نكرده، نوآوري يا خلاقيتي مرتكب شوند) همه اپوزيسيون بالا عليه او اقدام ميكنند و از همان بالا چوب لاي چرخش ميگذارند و درست براي همين نافرماني مدني و چوب لاي چرخ گذاشتن است كه باعث ميشوند آدمهاي متخصص و مغزهاي اين مملكت كرور، كرور از كشور خارج شوند تا به لطف فرار بيسابقه مغزها، چرخهاي مملكت هرچه كندتر بچرخد. تازه اگر بلوكهاي مقتدر نتوانند با تمسك به بهانهاي داخلي، چوب لاي چرخ سيستم اقتصادي ـ اجتماعي بگذارند، ميروند «چوب از خارج ميآورند» يعني درحاليكه قواي نيرومند نظامي و تسليحاتي به طرز بيسابقهاي در منطقه مستقر شده، ميآيند با توقيف چند شناور و دستگير كردن پرسنل آن و نمايش دادن آنها در تلويزيون دستي دستي مملكت را لب پرتگاه قرار ميدهند، يا از مصارف غيرضروري مانند پروژهي تاسيسات هستهاي براي چوب گذاشتن لاي چرخ روابط ايران با جامعه جهاني سود ميبرند تا شايد كشور هرچه بيشتر در انزوا قرار بگيرد و قراردادهاي اقتصادي با ايران لغو شود و سرمايههاي بيشتري از خاك اين سرزمين به پرواز درآيند.
بههرحال اين دكترين «نافرماني مدني» سالهاي زيادي است كه در ايران بهطور فعال اجرا ميشود (هر 9 روز يك بحران، فراموش نشود و يادمان نرود كه اين كار صرفا براي لجبازي با آقاي خاتمي نبوده چون ما از وقتي چشم باز كرديم اوضاع بر همين پاشنه چرخيده است) مثلا اگر كسي بخواهد براي انجام كاري به اداره يا سازماني مراجعه كند و از بخت بد، با مدير آن تشكيلات كاري داشته باشد، مطمئن باشيد كه مدير آن سازمان فعالانه در حال انجام «نافرماني مدني» (ناراضيتراشي) است چون شما مديري را پيدا نميكنيد كه سر كار خود حاضر باشد؛ در نتيجه براي ملاقات با مدير يا حتا معاونش مجبوريد چندين هفته برويد و بياييد تا آنها را بالاخره سر كارشان پيدا بكنيد. در واقع مديران ارشد اين ممكلت صادقانه و بهطور فعال در حال «نافرماني مدني» هستند و معمولا به نظم و قانون و نيازهاي ارباب رجوع وقعي نمينهند. خلاصه آنكه اين نافرماني مدني را من از وقتي به ياد دارم و عقلم قد داده است همهجا ديدهام (حتا بقال سر كوچهمان اگر كالايي داشته باشد اما از تو خوشش نيايد با اخم و تخم ميگويد: «نوچ، تموم شده» يا اگر به مركز اطلاعرساني مثل كتابخانه و... رجوع كني حتما بايد بداني كه بايد براي انجام يك تحقيق با نافرمانيهاي مدني بسياري بجنگي و بهزور در اختيارت كتابي يا اطلاعاتي قرار ميدهند) خلاصه آنكه انگار در اين ممكلت اكثر افراد از پير و جوان، از مسئول و غيرمسئول بهدنبال رانت اقتصادي و يكشبه ميليونر شدن يا يكشبه تحول ايجاد كردن هستند و بقيهاش، دهنكجي و ابراز نارضايتي و نافرماني مدني است. اصلا سيستم كشور ما گويي بر اساس همين «نافرماني مدني» و اخلال و كارشكني، كاركرد دارد و به نظر ميرسد اگر دست از نافرماني مدني برداشته شود و افراد (از مسئولان گرفته تا مردم) واقعا كار خود را خوب انجام دهند آن وقت است كه سيستم بهطور جدي دچار بحران ميشود. بههرحال شايد تلاش مستمر براي «سازمانيابي مدني» بتواند در ايجاد تغيير و اصلاح ساختاري كمكي كند اما «نافرماني مدني» چه عرض كنم...