تقديم به عادله به پاس فعاليت هاي شبانه روزي يکساله اش

باورم نمي شه که امروز "دستان سبز" يک ساله شد.
انگار همين چندروز پيش بود که من و عادله دنبال جايي براي کار مي گشتيم. هرجا مي رفتيم يک جواب مي شنيديم: "تو مجتمع به خاطر نوع کارتون نمي تونيد جايي اجاره کنيد، بايد يک خونه مستقل يا کارگاه اجاره کنيد".
بالاخره بعد از مدتي دوندگي، يک خانه ي مستقل با اجاره و بيعانه ي زياد پيدا کرديم و شروع کرديم به کار.
در مورد چگونگي تشکيل اين گروه بايد ياد گذشته کنم، روزي که گروهي از زنان را در حياط بزرگ يک خانه ي قديمي ديدم که چگونه هنرمندانه و با سليقه، ابتکارهاي جالبي به خرج داده بودند و کارهاي دستي شان را در آن بازار به معرض فروش گذاشته بودند. ايده ي کار تعاوني و مشارکتي زنان از آنجا شکل گرفت. تعداد زيادي از دوستانم که هر کدام هنري دارند را جمع کردم و پيشنهاد کار گروهي و تعاوني را مطرح کردم که با استقبال رو برو شد و اينکه به جاي بيکار نشستن در خانه و يا صرف کردن انرژي بسيار زياد براي کار خانه که تمامي ندارد مي توان به شکل ديگري اين انرژي را استفاده کرد و لذت برد. در اولين نشست تصميم گرفتيم يک تعاوني با اهداف توانمندسازي زنان، ايجاد کار براي زنان، استقلال اقتصادي و اجتماعي و نهايتاً اعتماد به نفس بيشتر براي زنان ايجاد کنيم. در بين دوستانم عادله که هنرمند قابلي بود و شيريني هاي بسيار خوشمزه و با کيفيت عالي در منزلش به کمک دوستانش مي پخت، به جمع ما پيوست.
بعد از تعيين اهدافمان، گروه اسم "دستان سبز" را انتخاب کردند و قرار شد اولين بازار را براي کمک به زلزله زدگان بم برگزار کنيم و اين کار را به همت گروه کرديم و بازاري راه انداختيم تا درآمد حاصل از فروش محصولات شيرينمان را به کام عزيزاني که در اثر زلزله بم تلخکام بودند کمک کنيم. مبلغ 500000 تومان براي يکي از دوستان که در بهزيستي بم کار مي کرد فرستاديم و از او خواستيم به صلاحديد خودش از اين پول براي کمک به مردم رنجديده ي بم کمک کند. اين شروع با استقبال زيادي مواجه شد که باعث تشويق همه ي اعضاي تعاوني و همينطور برگزار کنندگان بازار شد. چند بار ديگر هم در بازارهاي مختلف شرکت کرديم ولي متاسفانه از آنجايي که
مجوز کار نداشتيم نمي توانستيم به شکل گسترده تبليغات و کار کنيم.
براي مجوز گرفتن و ثبت کردن تعاوني، به اداره تعاون مراجعه کرديم ولي موفق نشديم آنها گفتند به دليل تنوع کاري با تقاضاي شما موافقت نشده! بعد از چند بار مراجعه بالاخره گفتند: شما اول بايد از اتحاديه هاي چلوکبابي و قنادي مجوز کار بگيريد بعد ما به شما اجازه ي ايجاد يک تعاوني ميدهيم. به اتحاديه هاي صنفي قنادي ها رفتيم آنها گفتند اول بايد محلي تجاري داشته باشيد تا ما مجوز بدهيم در غير اين صورت اجازه ي کار نداريد. تلاش براي گرفتن مجوز منوط شد به داشتن جايي براي عرضه ي حاصل کار.
با توجه به اين که ما اصلا سرمايهاي نداشتيم و هر کس با هزينه خودش کارش را عرضه مي كرد، دوستاني که کارهاي دستي هنرمندانه اي داشتند يکي يکي رفتند و تعداد خيلي کمي مانديم که غذا و شيريني درست مي کرديم. بعد از حدودا يک سال دوباره با تعدادي از زنان داوطلب کار و سرپرست خانوار و زنان خودسرپرست، اولين نشست را گذاشتيم که بعد از مذاکرات زياد، تصميم گرفتيم براي شروع کار، هر کس سرمايه اي در حد توانش به عنوان سرمايه ي اوليه براي تجهيز و آماده سازي و پخت شيريني و غذاهاي محلي و سنتي پرداخت کند. با ايجاد هدف مشارکت احساس نزديکي و سهيم بودن بيشتري مي کرديم.
دستان سبز با تعداد 7-8 خانم و سه چهار دختر جوان شروع به کار کرد. کار جديد و شرايط مناسب کارگاه باعث خوشحالي بود و اعتماد به نفس زنان را افزون کرده بود به طوري که آنها مي گفتند: ما ياد گرفتيم چطور کارهاي خانه را با برنامه ريزي قبلي انجام بدهيم و بعد سر کار بياييم و اينجا هم کار کنيم. شوق زنان به همکاري ما را به فعاليت و تکاپوي بيشتري وامي داشت.
طي يک سالي که از تاسيس اين کارگاه مي گذرد اتفاقات جالب فراواني رخ داد. به طور مثال يکي از زنان وقتي به کارگاه آمد، روزي 6-7 قرص اعصاب ميخورد و تحت نظر پزشک بود، روزهاي اول برخوردهاي عصبي و تندي داشت، بعد از يک مدت کوتاه به خاطر شرايط مناسب و برخوردهاي دوستانه و محبتآميز زنان ديگر در کارگاه آرامش بيشتري پيدا کرده و بعد از گذشت يکي دو ماه قرص ها را قطع کرد. او مي گويد حالش خيلي خوب شده و بعضي وقت ها ساعات بيشتري در کارگاه کار مي کند.
و همينطور يکي ديگر از خانم ها که دخترش در دانشگاه قبول شده بود اما به دليل مشکلات مالي نمي توانست ثبت نام کند با دادن وام به او کمک کرديم تا ثبت نام کند. البته آنچه که مسلم است همت زنان است که کار ميکنند و استقلال مالي خودشان به وجود آورنده ي شرايط بهتري براي خود و خانواده اشان است.
زناني که وارد اين کارگاه مي شوند بعد از چند روز تفاوت محيط کار را با ساير محيط هاي کار درک کرده و مي گويند "کارهاي خانه را با برنامه ريزي و سريع انجام مي دهيم تا بتوانيم مدت بيشتري در کارگاه باشيم." هرچند که ما نتوانسته ايم امکانات زيادي برايشان فراهم کنيم.
بعد از مدتي مسئلهي صندوق کارگشايي، وام و کار مشارکتي را مطرح کرديم و گفتيم اين کار هم مشکل موقتي خودتان را حل ميکند و هم مي توانيد به همکارهايتان کمک کنيد، شادي را در چشمان تک تک آنها ديديم.
در اين کارگاه زناني هستند که فقط اجازه دارند در محيط هاي زنانه کار کنند وگرنه از کارکردن محروم مي شوند، هرچند که خانواده نياز مالي زيادي داشته باشد! همچنين زناني کار مي کنند که فقط اجازه دارند همراه دخترانشان به محيط کار بيايند در غير اين صورت اجازه ي کار کردن در بيرون از خانه را ندارند!
خلاصه اينکه امروز يک ساله شديم. يکسال از فعاليت کارگاه مي گذرد. با وجود اينکه در اين يکسال سود کمي داشتيم ولي شادي موفقيت در چهره ها نمايان بود. اکثريت زنان سود اندک خود را به عنوان افزايش سرمايه براي پيشرفت کارگاه اختصاص دادند.
هم اکنون مشکل اساسي ما نداشتن سرمايه براي گرفتن محل فروش و يا محل کار تجاري و گرفتن مجوز است. با توجه به اين که گروه خيلي توانمند و مشتاق ادامه کار است ولي اين مشکلات باعث عدم تبليغات گسترده براي فروش و همينطور نداشتن مجوز باعث عدم پيشرفت کار مي شود. اما مؤسسين اين کارگاه با هدف توانمندسازي زنان فعاليت داوطلبانه خودشان را ادامه خواهند داد.

Comments

salam
nazare shoma dar morede homosexual ha chie? shomaei ke dam az azadi va barabari mizanid... khahesh mikonam nazaretono elam konid va agar mosbat bod ba ejaze man to weblogam beheton link midam.... shad bashid va sarkhosh

ba dorud,
chenanche momken ast maghaleye dra morede "Ram nakardane mardane sarkesh" va webloge man feedback dahid.ba sepas,Dr.Behnam Ohadi

be omid moafghiat roz afzon kargahye shoma
piroz bad mobareze zahmatkeshan bare dastyabi be fardi behtar

mansoreh jan ,
salam aghe khasti be man email bezan man 8 sal kar tavooni kardam to iran.

Post a comment