دو هفته بعد از 22 خرداد, در جلسه ای که برای اعتراض به ادامه بازداشت مهندس موسوی خوئینی در محل سازمان دانشآموختگان برگزار شده بود شرکت کردم. بعد از آن دوشنبه پرحادثه و روزهای مضطرب بازداشت و بازجوئی, توانسته بودم به جمعبندی از حوادث اخیر برسم. اما حضور در جلسه سازمان ذهنم را درگیر شکافهایی میان فعالین حوزه زنان کرد که گرچه بیماری شایع انجمنها, تشکلها, احزاب و جنبشهاست, ولی شاید انتظار از این جنبش بدلیل مختصات خاصش چیز دیگری باشد.
جنبش زنان با اینکه دسترسی حداقلی به امکانات و در مقابل درگیری حداکثری با مشکلات همه جانبه داشته توانسته از بسیاری از جنبشهای همسال خود پیشی بگیرد و به عنوان الگوی حرکتهای اجتماعی عنوان شود. چشم های بسیاری به ایشان دوخته شده که سنت شکنی کنند و سالهای اتحاد درونی شان بیشتر بطول بیانجامد.
نکته ای که این چشم ها را نگران می کند اظهار مخالفت و علنی شدن عدم توافق بر سر اصل برگزاری و شرکت در تجمع 22 خرداد در میان برخی فعالین بوده است. مسأله ای که به نظر می رسید بسیار روی آن بحث شده ولی همانطور که از نامهای زیر فراخوان برمی آمد, نتوانسته بود به انسجامی همه گیر در بین مشارکت کنندگان سابق (سال گذشته) بیانجامد. این مسأله نقدهای جدی ای به دنبال داشت و حمل بر افتراق درونی جنبش شد. به نوبه خودم به عنوان عضوی از مجموعه تحکیم وحدت, چند نکته ای در مورد این عدم توافق و برگزاری آن تجمع به خاطرم می رسد که در اینجا می آورم:
1. عدم مشارکت برخی اعضای البته پرتلاش نمی تواند مخاطره آمیز تلقی گردد. در حیطه جنبشهای فراگیر, و یا هر گونه فعالیت گسترده, نوع و طبقه بندی فعالیت ها خود به خود از جغرافیای منبسطی برخوردار است که بسته به موقعیت و شرایط حتی سنی مخاطبین جهت گیری های خاص خود را می طلبد. هیچ گوشه ای از این نقشه مبسوط را نمی توان حذف کرد. و نباید هم. اما اصولاً انتظار اینکه فرماندار مثلاً فلان استان شمالی, بتواند سفیر در فلان کشور شود, و یا بخشدار فلان ناحیه جنوبی گردد, کمی ناممکن است. درعین اینکه تمام این مناطق احتیاج به مسئول و هماهنگ کننده دارد, و برآیند همه ساختارسازی ها به نقطه مشترکی ختم خواهد شد, و آن مثلاً تأمین رفاه و پیشرفت جامعه است. در جنبش زنان هم مثلاً یکی استاد دانشگاه است, فلان مبحث تئوریک را با دورنمای آزادی خواهی و رفع تبعیض تدریس می کند, یکی حقوقدان است و در اقصی نقاط کشور از حقوق زنان مهجور دفاع می کند و یکی هم در تهران در بطن پر تب و تاب حوادث است و فکر می کند تداوم برگزاری یک تجمع در یک روز می تواند انسجام بخش و حرکت آفرین باشد و در میان تراکم اخبار و خباثت سانسور, روزنه ای بگشاید. چرا باید منتظر باشیم که اینها همگی ذیل یک فراخوان را امضا کنند در حالیکه پیش فرض بر این است که امضا نکنند مگر اینکه خلافش ثابت شود. مسلماً در صورت هدفمندسازی و اتخاذ مواضع مشترک, قدرت حرکت ها بیشینه می شود, اما باید پذیرفت که این حالت دائمی نیست و نمی تواند باشد. بلکه تنها استثنایی است مطلوب در میان جمیع ناهمسازی های معروف. در عوض می توان بر تعداد پرشمار و افزون دانشجویان و جوانان شرکت کننده اشاره کرد که محملی برای طرح خواسته هایشان یافته و از آن استقبال کردند. و البته به خاطر بسپاریم که چشم امید هم بدان بسته اند.
2. با توجه به تصلب شریانهای اطلاع رسانی و مخدوش بودن ارتباط با توده مردم, متراکم شدن مطالبات در میان فعالین حوزه زنان حد فاصلی میان ایشان و مخاطبین شان ایجاد کرده است که برگزاری تجمعات مسالمت آمیز می تواند تا حدودی از عوارض این نقیصه بکاهد. همچنین در این مقطع که یکی از تنها ابزارهای باقیمانده برای بیان اعتراضات مدنی, برگزاری تجمعات مسالمت آمیز است, و به جهت اشتراک استفاده از این ابزار با برخی نیروهای سیاسی حاضر در عرصه (از جمله فعالین دانشجویی و کارگری), و نیز همگونی اهداف و شرایط فعالیت¬های اجتماعی سیاسی میان ایشان, نقطه ی اشتراک قابل قبولی ایجاد می شود که می تواند زمینه ساز تداوم همکاری, نزدیکی جنبشها و ثمربخشی آنها گردد.
3. علنی شدن اعتراضات زنان بدان شکل که مثلاً در 22 خرداد صورت میگیرد, به درجات مختلفی نیروهای سیاسی را برمی انگیزد تا مسئله زنان را از ویترین فضای انتخاباتی خود بیرون کشیده و موضعگیری رسمی و علنی درمورد آن انجام دهند. موضعی که با استفاده هوشمندانه فعالین این حوزه قابلیت ایجاد مسئولیت و پاسخ دهی احزاب و مقامات را ایجاد می کند. هزینه بر شدن طرح و دفاع از مسائل زنان, به شعارهای پر آب و رنگ انتخاباتی مجال ظهور و عوام فریبی نمی دهد.
4. بروز چالش برانگیز مطالبات نقدهای بی امانی را به دنبال دارد که موجب صیقل یافتن و اصلاح انبوه ادعاهای مبلغین آن می شود. بر آفتاب افکندن مطالبات و تلاقی بی واسطه با مخاطب می تواند راهگشا و سازنده باشد.22 خرداد, شب هنگام, وقتی نهایتاً ما را در يكي از ماشين هاي «ون» نیروی انتظامی به سمت اوین می بردند, گفت وگوهای جالبی هم میانمان رد و بدل می شد. به خاطرم هست که از میان 19- 18 نفر, برخی بودند که واقعاً ربطی به تجمع نداشتند و صرف حضورشان در ساعت 5 بعدازظهر در میدان 7تیر موجب دستگیری شان شده بود. در میانشان خانمی بود حدوداً 40 ساله, متأهل و معلم. او به شدت به حرکت ما معترض بود و شماتتمان می کرد که : می خواهید چه کار کنید؟ زندگی زن همین است که هست. باید تحمل کرد. .. و دلیل می آورد که چون نمی توانید تغییری در وضع موجود بدهید و چون این نتوانستن سالیان سال است که وجود داشته و مبارزات خیلی ها به نتیجه ای نرسیده, پس متوقف کنید, بسازید و زندگی تان را بکنید. مگر می شود زنی بدون اجازه شوهرش بیرون برود؟!!! .. بحث هایی حول حرفهای او صورت گرفت, ولی نهایتاً خانم معلم گفت: هر کاری هم که بکنید, صدایتان به جایی نمی رسد, شما برای خودتان حرف می زنید, ما هم زندگی خودمان را می کنیم. من وقتی 17 ساله بودم گفتند که گلسرخی را اعدام کرده اند, تا سالها فکر می کردم که چه کار احمقانه ای, مگر کسی گل سرخ را هم اعدام می کند!!!!!!!! می دیدم که بچه ها برای دفاع از آرمان و خواسته هایشان, حالا نه در برابر قائمین قوانین, بلکه با خود مخاطب واقعی شان, رو در رو شده اند و يأس و درماندگي در نگاهشان ديده ميشد!
5. نتیجه چه شد؟ اولاً اینکه بعد از سالها جمهوری اسلامی به طور علنی اقدام به دستگیری گسترده زنان و دختران دانشجو کرد. چنین پرداخت هزینه ای بابت مقاومت و اعتراض مدنی به قوانین و فرهنگ مردسالار, جنبش زنان را از انگ ضعیفی و ناتوانی مبرا کرد و نه تنها خشونت مکتون در نهادهای امنیتی در برخورد با این طیف فعالین آشکار شد و مضحکه هایی همانند آنچه که در همان روز 22 خرداد با اعتراض دولت ایران به نقض حقوق زنان در اروپا (!) صورت گرفت, برملا گردید, بلکه اثبات شد که جنبش زنان نیز در صورت لزوم, آگاهانه قابلیت و شجاعت پرداخت این دست هزینه ها را نیز دارد. باز هم تأکید بر این موضوع ضروری است که این تجمع مسالمت آمیز بود و درصورت عدم هجوم نیروهای پلیس به خشونت کشیده نمی شد و دستاوردهای آن همراه با آرامش میان طیف مبلغین و مخاطبین آن تقسیم می شد. اما هجوم وحشیانه ی نیروهای امنیتی اگرچه موجب پراکنده شدن تجمع آن روز گردید, ولی در نهایت جوی از همدلی و اشتیاق میان فعالین سیاسی, دانشجویی و حتی کارگری ایجاد کرد. تفاهمی که در فضای موجود بدین سادگی میسر نمی آمد.
6. برگزاری تجمعات مسالمت آمیز در دفاع یا اعتراض به مسائل و موضوعات مختلف از بدیهی¬ترین حقوقی است که می توان برای شهروندان یک جامعه دمکراتیک متصور بود. اما البته خود جامعه دمکراتیک یک تصور است, هزینه دادن برای ایجاد یک جامعه دمکراتیک و حتی چند شبی هم زندانی شدن را می توانیم به انبان تجربیاتمان بیافزاییم. ترس از ناشناخته های زندان و هراس از بازجویی ها را با لذت همراهی و تشریک مساعی با بسیار عزیزان راه آزادی بسی دربند مانده بیامیزیم و عیار پايداري برآرمانهایمان را با محک تجربه بیازماییم