فرمانده انتظامي تهران (آقاي سردار طلايي) در جلسه‎ي شوراي شهر، درباره تجمع مسالمت‎آميز 22 خرداد و ضرب و شتم در اين تجمع گفته‎اند كسي مورد ضرب و شتم قرار نگرفته و پليس فقط از خودش دفاع كرده است (اعتماد ملي، چهارشنبه 14 تيرماه 85). من به‎عنوان يكي از زنان شركت‎كننده در اين تجمع قانوني و صلح‎آميز از سردار طلايي مي‎پرسم: آيا نيروهاي مستقر در ميدان هفت تير كه با حمله به زناني كه در پارك نشسته بودند و با باتوم و لگد و اسپري‎هاي اشك‎آور به سر و بدن آن‎ها كوبيدند به‎راستي از خودشان دفاع كردند؟ من در روز 22 خرداد به همراه چند هزار نفر از زنان و مردان عدالت‎طلب در ميدان هفت تير چيزي جز انبوه سپاهيان رزم‎ديده، جز نابرابري نيروهاي انتظامي (نيروي نابرابر در مواجهه با تجمعي صلح‎آميز) نديديم. من آن روز خشونتي دور از انتظار و چنان غافلگيري كننده و بي‎رحمانه‎ ديدم كه از سوي نيروهاي مستقر در آن ميدان گرد آمده بودند، آن هم براي كتك زدن چند هزار زن و مردي كه مانند 22 خرداد سال گذشته، از پيش اعلام كرده بودند مي‎خواهند به نشانه‎ي اعتراض به نابرابري در قوانين خانواده، در كمال آرامش و متانت گرد هم آيند.
جناب آقاي سردار طلايي، در خلوت تنهايي‎تان به قضاوت بنشينيد، به انبوه عكس‎ها و تصاويري كه در اكثر سايت‎ها و روزنامه‎هاي اينترنتي وجود دارد مراجعه كنيد، و ببينيد آيا واقعا ما زنان اصلا در توان‎مان بود كه با آن خيل عظيم نيروي نظامي و انتظامي درگير شويم، به‎طوري كه آن‎ها مثلا مجبور باشند از خودشان دفاع كنند؟
آقاي سردار طلايي، شنيده‎ام كه شما درباره‎ي تجمع مسالمت‎آميز زنان در اسفند سال گذشته (در پارك دانشجو) كه توسط لباس سبزهاي يگان ويژه به‎شدت مورد خشونت قرار گرفت شد، اظهار داشته بوديد كه چون زن‎ها در ”پارك“ نشسته بودند، به لحاظ قانوني نيروي انتظامي حق نداشته آن‎ها را مورد ضرب و شتم قرار دهد. اگر موضع شما اين است و به اصل 27 قانون اساسي مبني بر آزادي تجمع‎هاي مدني اعتقاد داريد پس شايد گزارشاتي كه به دست شما مي‎رسد بي‎طرفانه نيست، چون اين دفعه نيز ما در ”پارك“ ميدان هفت تير بر زمين نشستيم و فقط سرود خوانديم، آن هم سرود زنانه‎اي كه نسيم صلح و مسالمت در فضا مي‎پراكند، اما برخي از زنان و مردان نيروي انتظامي برخلاف همه قواعد و قوانين داخلي و بين‎المللي ما را با باتوم و لگد، آن‎چنان مورد ضرب و شتم قرار دادند كه پس از سپري شدن دو هفته كه به اتفاق ديگر خانم‎ها به پزشكي قانوني مراجعه كردم هنوز آثار كبودي و ضرب و شتم بر بدنم (به‎خصوص تورم ساعد دست چپ‎ام) وجود داشت و يكي ديگر از شركت‎كنندگان، بر اثر ضربات ماموران از ناحيه گردن و ستون فقرات آسيب‎ديده به‎طوري كه از آن روز تاكنون درد مي‎كشد، با عصا راه مي‎رود و از نگهداري نوه‎اش ناتوان شده است.
ما زنان شركت‎كننده در تجمع آنچنان از حركت تهاجمي و خشونت‎آميز برخي نيروهاي مستقر در ميدان متعجب شده بوديم كه باور كنيد در آن لحظات درد ضربات باتوم از يادمان رفته بود، به‎طوري كه براي نمونه خود من در كمال حيرت فقط ايستاده بودم و درحالي كه ضربات باتوم بي‎وقفه بر تن و بدنم فرود مي‎آمد به زنان نيروي انتظامي مي‎گفتم مگر ما چه حرف ناپسندي مي‎گوييم؟ داشتم براي يكي‎شان توضيح مي‎دادم كه ما حق برابر ديه، حق برابر شهادت، حق برابر طلاق و حق ولايت فرزندان‎مان را مي‎خواهيم، ما حق مادري‎مان را مي‎خواهيم، حقي كه شما هم اگر روزي مادر شويد از بي‎حقوقي خود به فغان خواهيد آمد، اما مي‎دانيد كه چه جواب گرفتم، هيچ، فقط ضربات باتوم بود كه بر سر و بدنم مي‎نشست، تنها كاري كه مي‎توانستم انجام دهم حائل قرار دادن دستانم بود كه لااقل به سرم آسيبي نرسد.
آقاي سردار طلايي، انصاف بدهيد نيروهاي نظامي و انتظامي كه ما را اين‎طور با سنگ‎دلي و شدت زدند، شايد در مقابل سخنان به‎حقي كه از دهان ما جاري مي‎شد از خودشان دفاع كردند (فقط مي‎گفتيم ما عدالت و برابري مي‎خواهيم) وگرنه ما در حد و اندازه‎اي نيستيم كه بتوانيم با ماموران هيكل‎دار و آموزش‎ديده‎ي مستقر در ميدان درگير شويم، زيرا اساسا چنين هدفي در مخيله ما زنان و مردان شركت‎كننده وجود نداشت. چراكه زنان كوشنده‎ي ايران طالب صلح و آرامش و مدنيت هستند. آري زن آگاه هم‎وطن شما به حقانيت خود و خواسته‎هايش ايمان دارد، بنابراين چه جاي خشونت باقي مي‎ماند. ما فقط مي‎خواهيم كه مشكلات‎مان را در فضايي مسالمت‎آميز در سطح شهرمان مطرح كنيم، ما مي‎خواهيم دردهاي‎مان را با مردم كوچه و خيابان در ميان بگذاريم، آيا اين‎ها جرم است؟ ما در روز 22 خرداد فقط كتك خورديم و با چشماني متعجب و دردآلوده نگاه‎شان كرديم و روي زمين افتاديم.
آقاي سردار طلايي، وقتي برخي از افراد نيروهاي انتظامي به ضرب كتك، ما را از پارك به وسط ميدان كشيدند و ديديم كه در آن‎جا عده‎اي را دستگير كرده و در ماشين‎هاي سفيد انداخته‎اند، به‎طرف ماموري كه نزديك در آن ماشين ايستاده بود رفتم و داشتم مي‎گفتم مگر چه خطايي مرتكب شده‎ايم، اما مي‎دانيد جواب‎اش چه بود، ناگهان از فاصله‎ي 10 سانتي‎متري توي صورتم اسپري سوزناك پاشيد و من از آن لحظه ديگر جايي را نمي‎ديدم انگار هزار تا سوزن به تخم چشم‎ام فرو كرده بودند، ديگر متوجه نبودم كه چه مي‎شود، آنچنان تنگي نفس و حال تهوع پيدا كردم كه تا ساعتي بعد نيز گيج بودم و بعد هم تا 48 ساعت پس از آن، هر قطره‎ آبي كه به صورتم مي‎خورد، صورتم گر مي‎گرفت و مي‎سوخت و از آن زمان تا دو هفته حتا در خواب سرفه‎هاي شديدي به من دست مي‎داد.
حال از شما مي‎پرسم كه آن مامور نيروي انتظامي كه چنين بي ما را مورد ضرب و شتم قرار داد آيا از خودش دفاع كرده است؟ در برابر چه كسي و در برابر چه خشونتي از خودش دفاع كرده است؟ در برابر زناني كه حتا اين توان را ندارند كه در پستوي خانه‎شان در مقابل خشونت‎هاي خانگي از خودشان دفاع كنند؟ كه اگر زن ايراني مي‎توانست لااقل در محيط خانه در مقابل خشونت و كتك از خودش دفاع كند (يعني اگر قوانين موجود عادلانه مي‎شد و از زنان حمايت مي‎كرد، يا لااقل اين همه قدرت به مرداني كه خشونت مي‎كنند تفويض نمي‎كرد) آن‎گاه اين همه آمار رو به افزايش خودسوزي زنان و فرار دختران و قتل‎هاي ناموسي را شاهد بوديم؟
جناب آقاي سردار طلايي، ما شهروندان اين ديار، در همين تهران چه بسيار روزهايي كه در ترافيك مانده‎ايم چون مثلا فلان مقام و مسئول مملكتي مي‎خواسته با اتومبيل و محافظ از آن خياباني كه من مي‎خواستم عبور كنم، عبور كند، از اين‎رو ما را مدت‎ها در ترافيك نگه داشته‎اند كه فلان مقام دولتي با امنيت كامل از محل كارش به منزل برود.
سال‎هاي متمادي است كه دولت ـ مردان كشورم براي هر مناسبتي كه صلاح مي‎دانند تظاهرات راه مي‎اندازند و نه يك ساعت كه بسا يك روز كامل چندين و چند خيابان را قرق مي‎كنند و شما را موظف مي‎كنند كه كليه مسيرهاي منتهي به تظاهرات دولتي را مسدود كنيد، حال از شما مي‎پرسم مگر ما هم شهروند اين مملكت نيستيم، مگر ما ايراني نيستيم كه حق نداريم فقط يك ساعت در پاركي بنشينيم و از انبوه مشكلات‎مان سخن بگوييم، سخني كه نه به حاكميت سياسي ربط دارد و نه به هيچ مقام ديگر؟
وجدان و انصاف شما را قاضي مي‎كنم و ازتان مي‎پرسم آيا اين عدالت است كه دولت هر وقت اراده بكند همه‎ي فضاي شهر ما را در اختيار بگيرد ولي ما شهروندان حتا نتوانيم يكي - دو ساعت در سال در پاركي در شهر خودمان اجتماع كنيم و سرود بخوانيم؟ آخر اين منصفانه است؟ مگر ما چه فرقي داريم با مقاماتي كه فقط عبور و مرورشان باعث مي‎شود ساعت‎ها ما را در ترافيك منتظر نگه دارند؟ يعني ما هيچ حقي نسبت به فضاي شهرمان، شهري كه در آن به‎دنيا آمده‎ايم و زندگي مي‎كنيم نداريم؟ به واقع چرا دولت ـ مردان نمي‎پذيرند كه تجمع اعتراضي از حقوق مسلم و طبيعي شهروندي ايرانيان است.
آقاي سردار طلايي، من شما را به وجدان‎تان رجوع مي‎دهم چون متاسفانه آنچنان نگاه امنيتي و توطئه‎بيني بر برخي از مسئولان كشور حاكم است كه تجمع‎ها و تلاش‎هاي شهروندان ايراني براي احقاق حقوق انساني‎شان را به ”بيگانگان“ ربط مي‎دهند و مسالمت‎جويي ما را به ”براندازي نرم“ تشبيه مي‎كنند. پس تنها اميد و نقطه اتكاء، رجوع به محكمه وجدان و انصاف است كه بي‎ترديد خواهيد ديد كه برخي از نيروهاي مستقر در ميدان هفت تير در آن روز ما را سركوب كرده‎اند ـ با مشت و لگد و باتوم و حتا باتوم برقي ـ آن‎ها به ما توهين كردند و اسپري‎هاي اشك‎آور بر صورت‎مان پاشيدند (همه‎ي اين مسايل را در شكواييه‎هامان در دادگاه شرح داده‎ايم و در پرونده گذاشته‎ايم). آن همه خبرنگار و عكاس و انبوه مردماني كه در روز 22 خرداد در ميدان هفت تير حاضر بودند اين‎ نابرابري و ظلم آشكار را شاهد بوده‎اند و ديده‎اند چطور ماموران شما با خشونت با مردم رفتار كرده‎اند و 70 نفر را نيز بازداشت كرده‎اند به‎طوري كه متاسفانه هنوز هم انسان عدالت‎خواهي كه براي حمايت از خواهرانش به تجمع آمد (مهندس موسوي خوئيني) در بازداشت به‎سر مي‎برد.
آقاي سردار طلايي اگر روزي به اين ستم و خشونتي كه بر ما رفته است اذعان كنيد، شايد از شما بخواهيم كه اجازه دهيد براي نيروهاي تحت امرتان (به‎خصوص براي ماموران زن) كه ما را مورد ضرب و شتم قرار دادند كارگاهي آموزشي درباره‎ي حقوق زنان برگزار كنيم تا احتمالا آن كساني كه با چنين خشونتي با ما رفتار كردند لااقل علت اعتراض مدني ما را بفهمند و بدانند كه خواسته‎هاي ما واقعا چيست.