يادش به خير آن زمانها که خبري از کامپيوتر و اينترنت و سايت و پست الکترونيکي و وبلاگ و چت و ....اين چيزها نبود؛ اما انگار مروت بود و اما انگار شرم حضور و حرمت قلم خط قرمز اخلاقيات مراوده بود.
يادش به خير آن زمانها که خودمان خط قرمزها را تعيين ميکرديم و انگار قرمزتر بود از قرمزهايي که اين روزها برايمان تعيين ميکنند و رعايتشان نميکنيم.
خط قرمزهاي ما ؛ اما ازنوع ديکري بود، حتي اگر رعايت نميشد:
نبايد دشمن شاد شويم، نبايد نيروهاي جوان را رم دهيم، نبايد چارچوبهاي تحميلي تعيين کنيم، نبايد به دامن ابتذال و سطحي نگري بيفتيم، نبايد آب به آسياب ياوهگويان بريزيم، نبايد تنها بمانيم، نبايد امنيت رابطههاي عاطفي و خصوصي افراد را متزلزل کنيم، نبايد فرديت را به گروه ارجح کنيم و نبايد اما که فرديت را نيز بيبها کنيم.
دو آتشهترها حتي چنين ميسراييدند:" يکي براي همه؛ همه براي يکي"! و آن يکي که بود جز تو ، من و يا حتي آن جوان پرشوري که ساز مخالف ميزد، اما پنجه از ساز برنميداشت که سکوت نبايد جاي مخالف خوانيها را ميگرفت که خواندن مبارک بود و ما نيز کوليان آوازهخواني بوديم که کوي به کوي و برزن به برزن چرخيديم و چرخيديم تا که ديرک چادر خويش را بر خاک گرم و بارور جنبش زنان نشانديم و در سايهاش نشستيم و خط قرمزهاي ايدهآلي خويش را بر گرد چادرهايمان نقش کرديم که يعني اينجا: خاک سرخ جنبش زنان است .
آنگاه که مستقر خاک خويش شديم، دوستاني به ما پيوستند که قدمشان مبارک بود و پر برکت و آرايشان رنگارنگ و پرتفاوت، سفرهامان چندان رنگين نبود، اما در پي سير کردن يکديگر خوراکهايمان را قسمت کرديم و در پي يافتن قوت و غذايي بيشتر پا در راههاي تازه نهاديم. يکي از اين راهها به دنياي مجازي ميرسيد و به وقايع ديجيتالي!!
شگفتزده و هاج و واج ابتدا سعي کرديم که بشناسيمش بعد نشانههايي در مسير نهاديم تا که راه گم نکنيم و سپس به کشف روزنههاي پنهانش پرداختيم تا که "کاشفان فروتن شوکران باشيم" اما نه آن ناشناخته شوکران بود و نه ما کاشفان فروتن. ابتدا تصور فتح داشتيم و فاتحانه دچار نخوت شديم که اگر اين يکي را نميداشتيم قطعا عقب مانده بوديم، که بوديم بدان دليل که ندانستيم چگونه بايد از فناوري بهرهور شويم و تعداد آنهايي که دانستند بسيار اندک ماند.
ابتدا بر نثر و نوشتارمان تاثير گذاشت که سرعت زياد بود و خواننده بيحوصله و جهان سطحينگر و آسانگير. سپس، برعادات و سلوکمان تاثير گذاشت که رودررويي و صداقت را با مستعارات و دروغ زنيها تاخت زديم. کار بدانجا رسيد که "داد در بازار مسگرها " سرداديم و خوشحال از شناخته نشدن از قبول هر مسئوليتي تن زديم و شانه خالي کرديم.
کاشفان واقعي شوکران، فروتنانه برهول شدگي و به قول جوانترها "جو زدگي"هاشان معترف شدند و کم کم عادات و سلوک مجازي را از خود راندند و اما بشنويد از ديگران:
چون قلم نبود گويا حرمت قلم به فراموشي سپرده شد و چون تکمه edit و delet شناخته شد تکمه ثبت به فراموشي سپرده شد. غافل از آنکه ديگراني به نظاره نشستهاند و دکمه ثبتشان دست بر قضا به خوبي مشغول کار است و به خوبي ميدانند که کجا و چگونه از ثبت شدههايشان برعليه تمام آنهايي که با فشار تکمه deletو edit فارغالخيال به زندگي ديجيتالي مشغولند استفاده و بلکه سوء استفاده کنند. و حتي گاه خود يکي از طرفهاي مجازي دعوا و فحاشي ميشوند که بازار همچنان داغ بماند و آنها همچنان سوار بر دکمه ثبت خويش فارغ خيالان پرخاشگر را هرچه بيشتر به جان يکديگر بياندازند و حافظههايشان را پرکنند از اطلاعاتي براي روز بازپسين!!
روز بازپسين اما آنچه که بر دوش ماست لاجرم حمايت است از يکديگر و همدلي باهم. چرا که جنبش زنان تنهاتر و بيپشتوانه تر از آن است که جوانانش را هم به جرم هاي گذرا و کوتاه کنار گذارد و نبخشايد. و باتجربهترها بسيار ديدهاند که نخبهگرايان و فراافکنان خود مظلوموار کناري نشسته و گناه را به گردن ديگراني مياندازند که خود خامشدگان ظاهر بيگناه دستاندرکاران تفرقه و افتراقاند.
پيش از روز بازپسين اما به ياد بياوريم که بر روي چه کساني تيغ برکشيديم و چه کساني را آزرده کرديم به ياد بياوريم دوراني را که دنياي مجازي فرصتي براي حضور بي حد و حصر ايجاد نکرده بود و همه دور و بر يکي دو مجله و مجموعه مقالات که صاحبانش به خون دل به بازار مخاطبانش عرضه ميکردند جمع شده بوديم و مقالههايمان با اغماض و گشادهرويي در همانها چاپ ميشد و ما خوشحال از وجود اين مدارس غيررسمي نويسندگي پا به آينده ادبيات فمينيستي ميگذاشتيم.
به ياد بياوريم که ادبيات فمينيستي پيش از آن که در دنياي مجازي به فحاشي و پرخاشگري بيانجامد نيز مورد عنادورزي جامعه مردسالار بوده است و اکنون به جاي هماوردطلبيهاي محقانه با اين عنادورزي؛ از طريق پلميکهاي کميک و سطحي، موجب تمسخر و حقيربيني از سوي مخالفان جدي خويش ميشود.
به يادبسپاريم که آنچه ما را در هر بحراني نجات ميبخشد ادراک مشترک در نقد رفتار و انديشههاي نادرست از يک سو و حفظ حرمت و پايداري درآرمان هاي اخلاقي از سوي ديگر است که خود با آرمانهاي جنبش زنان پيوندي سخت و تنگاتنگ دارد.
و سرانجام ، به ياد بسپاريم که سرخي خاک جنبش زنان از لالههاي همدلي و مروتي رنگ ميگيرد و بارور ميشود که با مرکب قلم ادبيات اصيل و ژرفانگر فمينيسم آبياري ميشود.
Comments
خانم شجاعي به ياد بسپريم كه اگر خاك جنبش زنان واقعا سرخ بود جنابعالي و بنده اين همه كوتاه نمي آمديم
Posted by: mina | May 26, 2006 04:20 PM
BRAVOOOOOOOOOOOOOOO
Posted by: Anonymous | May 26, 2006 04:33 PM
منصوره جان
به جای اینکه به این فضای مجازی بی هویت اعتماد کنیم بهتر نیست همه ما مثل آدم های بالغ بنشینیم و رو در رو و در یک فضای غیر تخریبی حرف بزنیم؟ من هم دلم لک زده برای اون روزهای سبز روی خاک سرخ جلوی دانشگاه.آن وقت هم معلوم می شه که چه کسی پنیر را دزدیده؟ و هم آقا گرگه دیگه بره ها گول نمی زنه!
Posted by: mahboubeh | May 26, 2006 09:28 PM
واقعا در ميان زنان فعال صداقت و جسارت كم نظير بعضي ها دلها را شاد مي كندالبته به شرط آنكه واقعا روي ديگران تاثير بگذارد
Posted by: صنم | May 26, 2006 10:33 PM
محبوبه خانم دست شما درد نكنه. خيلي هم ممنون. چطور شد حرف تان 180 درجه تغيير كرد ديگه چي شده يك مشت برج عاج نشين چپ با اون نوشين احمدي گوزدماغ كه حتي حاضر نيست جواب نامه آسيه را بده شده اند دوست و هم سنگر و ما شده ايم خائن و تفرقه انداز. امروز ديگر از كدام دنده بيدار شده ايد. آسيه آن روز درست مي گفت كه هر روز موضع شما عوض مي شه يك روز فمينيسم اسلامي شده ايد و يك روز فمينيسم سكولار. چند وقت ديگه هم مي خوايد با اين ها بپريد بشويد فمينيسم چپ گوزدماغ. خانم صدر از شما اين برج عاج نشينا را خيلي خوبتر مي شناسه و مي دونه چطور با اين ها رفتار كنه نه اينكه هي بياد اينجا و موس موس براشون بكنه. خدا به شما و اين گوزدماغا يه جو عقل بده.
Posted by: سيما | May 26, 2006 11:05 PM
واقعا خجالت دارد يك مشت بچه فسقلي تازه به دوران رسيده با ايجاد جو كذب ميانه افراد زحمتكش و دلسوز جنبش را به هم مي زنند.
Posted by: بيطرف | May 26, 2006 11:11 PM
گلناز جون
وبلاگت رو به گند کشیدی. اومدی اینجا رو هم ترمال کنی.
IP: 212.6.32.3
Posted by: فرناز | May 27, 2006 12:02 AM
فرناز جون از تو دیگه انتظار نداشتیم.
واقعا که.
IP: 212.6.32.3
Posted by: Anonymous | May 27, 2006 12:08 AM
چرا کامنت گلناز رو پاک کردید؟
IP: 212.6.32.3
Posted by: Anonymous | May 27, 2006 12:09 AM
گلناز جون چرا دوباره کامنت خودتو گذاشتی و کامنت منو پاک کردی
IP: 212.6.32.3
Posted by: فرناز | May 27, 2006 12:13 AM
بابا خیلی کس خولید.
شما زنها اگه به قدرت برسید چکار می کنید. بی خود نیست که شما را نصفه آدم حساب می کنند.
IP: 212.6.32.3
Posted by: Anonymous | May 27, 2006 02:13 AM
این الفاظ رکیک رو می ذارید بمونه و اون وقت کامنت گلناز ملک رو که حرف دل ما بود پاک می کنید.
IP: 212.6.32.3
Posted by: Anonymous | May 27, 2006 11:09 AM
واقعا حيف از خانم شجاعي و خانم احمدي كه خودشان را قاطي دعواهاي يك مشت بي سواد وبي فرهنگ و شارلاتان كردهاند سايت تريبون فمينيستي و سايت زنستان كه خانم اردلان مسئول آن هستند خيلي خوب فرهنگ وسواد مركزفرهنگي را نشان داده و معلوم است كه فحش و بد وبيراه كار كسان ديگري است. اند
Posted by: بيطرف | May 27, 2006 01:42 PM
خانم شجاعي توروخدا خودتون رو كنار بكشيد شما حيف هستيد و نميدانيد كه اين طرف هاي دعوا چه جانوراني هستند مخصوصا آن ناشاد روزگار آن صدرالعلما البته من هم حساب خانم احمدي را جدا مي كنم ولي واقعا چرا سكوت كرده و همه چيز را انداخته گردن شما و بقيه؟؟ايشان كه در دانشگاه اين همه محبوب هستند و دانشجويان مي دانند كه تعهد و اين حرفها همش چرت است.
Posted by: خواننده | May 27, 2006 02:35 PM
کامنت گذار ناشناس، سیما یا هر اسم دیگری که داری!
واقعا قصد نداشتم وارد بازی شوم که همواره از ابتدا گمان می کردم آنقدر نقاط تاریک و مبهم دارد که بیش از آن که هر یک از ما بتوانیم در آن بازی کنیم، امکان این هست که بازی بخوریم و بازی خوردن هر یک از ما یا حتی تمام ما آنقدر مهم نبود که کشیده شدن جنبش زنان به لجنزاری که هر چه آن را هم می زنی تنها بوی لجن بیشتر بلند می شود. این بود که فکر می کردم لجنی را که تو و دیگرانی مثل تو تدارک دیده اید تنها سزاوار ندیدن و نادیده گرفتن است. اما به نظر می رسد همه این دندان روی جگر گذاشتن ها کافی نبوده و تو یا دیگرانی با ماموریتی شبیه تو، بعد از اختلاف انداختن میان فعالان جنبش زنان از طیفهای مختلف، آن هم با کثیفترین شکل ممکن که تنها از عهده دشمنان اطلاعاتی و امنیتی جنبش بر می آید، به سراغ من و دوستان نزدیکم، شادی و آسیه وآمده اند تا اختلافی غیرواقعی درست کنند و خودساخته را بزرگ کنند و بعد از آن هزار جور سوء استفاده کنند.
دشمن عزیز، این ره که تو می روی به ترکستان است زیرا من و دوستانم آنقدر حواسمان جمع هست که بدانیم در چه مملکتی با چه جور سیستمی زندگی می کنیم و بفهمیم اطلاعاتی که تو داری می دهی تنها می توانسته از راه شنود یا دسترسی به پرونده های خاص درآمده باشد. تو را، ماموریتت را و روشت را می شناسیم زیرا که پیش از این هزاران بار در تجربه زندگی روزمره مان و در حافظه تاریخیمان تکرار شده است. برو این دام بر مرغ دگر نه!
محبوبه عباسقلی زاده
Posted by: mahboubeh | May 27, 2006 07:42 PM
q
Posted by: Anonymous | May 27, 2006 11:02 PM
فکر کنم این وصله ها به بچه های زنستان که احتمالا همان بچه های تریبون فمینیستی هستند نمی چسبه. بالاخره بعد از چند سال آدم طرفش رو میشناسه که حرفاشون رو مخیخونه. ما که تا حالا فحش و بدو بیراه توی این سایتا ندیدیم لطفا فضای این سایت رو با فحش و وصله چسبوندن و این جورچیزها آلوده نکنید. دعواهای زرگری خودتون رو برای خودتون نگه دارید. حیف این سایت که کامنت های بی ادبانه ی شما رو پاک نمی کنه.
Posted by: یک خواننده | May 29, 2006 12:44 AM
فکر کنم این وصله ها به بچه های زنستان که احتمالا همان بچه های تریبون فمینیستی هستند نمی چسبه. بالاخره بعد از چند سال آدم طرفش رو میشناسه که حرفاشون رو میخونه. ما که تا حالا فحش و بدو بیراه توی این سایتا ندیدیم لطفا فضای این سایت رو با فحش و وصله چسبوندن و این جورچیزها آلوده نکنید. دعواهای زرگری خودتون رو برای خودتون نگه دارید. حیف این سایت که کامنت های بی ادبانه ی شما رو پاک نمی کنه.
Posted by: یک خواننده | May 29, 2006 12:46 AM
درود به نوشین احمدی خراسانی .حامی کارگران.
رهبر بزرگ زنان کمونیست.
Posted by: یک خواننده | May 29, 2006 12:56 AM
درود بر نوشین احمدی خراسانی.
حامی مستضعفان و کارگران.
رهبر بزرگ زنان کمونیست.
نوشین نوشین از پا نشین
Posted by: یک خواننده | May 29, 2006 01:04 AM
درود بر نوشین احمدی خراسانی.
حامی مستضعفان و کارگران.
رهبر بزرگ زنان کمونیست.
نوشین نوشین از پا نشین
Posted by: Anonymous | May 29, 2006 01:11 AM
بنده از علاقه مندان به جنبش زنان و از خوانندگان سایت محترم زنستان هستم. چند روزی است که یک سری مطالب در این سایت می خوانم که باعث تاسفم شده است. البته بنده از اصل ماجرا خبر ندارم ولی از آنجایی که به هر دو طرف تعلق خاطر دارم و هر دو طرف را آدم های مثبتی برای جنبش زنان می دانم تصمیم گرفتم این یادداشت رابنویسم.
من فکر می کنم شروع و ادامه این بحثها یک اختلاف کوچک را تبدیل به یک دشمنی بزرگ خواهد کرد و لبخند بر لبان دشمن خواهد نشاند.
پیشنهاد می کنم به دست اندرکاران سایت زنستان که برای نشان دادن حسن نیتشان این کامن ها را که واقعا بعضی از آنها نه در شان جنبش زنان و نه حتی در شان سایت زنستان است را از روی سایت پاک کنند تا هم فضا آرام شود و هم به این حرف ها دامن زده نشود.
این شرایط فضای سایت را مردانه کرده است و ادامه این شرایط سایت را تبدیل به مکانی برای تخلیه عقده های شخصی خواهد کرد.
Posted by: اکرم توسلانی | May 29, 2006 10:10 AM
الیز ساناساریان در نقد فعالان زن عصر پهلوی و تفاوتشان با فمینیستهای اولیه ایرانی ، نداشتن شجاعت و آرمان را عمده میکند، به راستی بر ما چه می رود ، گاه د ر برخی از این کامنت ها به یاد مقایسه ساناساریان می افتم، به راستی آرمان ما کدامست و با حرفهایمان چه نسبتی دارند
در تمام سالهایی که زنان برای بهبود شرایطشان مبارزه کرده اند با انگهای اخلاقی جامعه مردسالار مواجه بوده اند، مردسالاران برای از میدان به در کردن زنان آنان را از نظر اخلاقی طرد می کردند، بر ما چه رفته است اگر قرار است ما نیز با همین اتهامات با یکدیگر برخورد کنیم چرا خود را فعال جنبش زنان می نامیم.
Posted by: ناهید | May 31, 2006 11:08 AM
هی نشستین با هم دعوا و مرافعه کردین دیدین 22 خرداد جه بلایی به سرتون اومد حالا دیکه همتون باهم خوب شدین هی برای هم نامه امضا می کنیین
Posted by: khanandeh | June 15, 2006 10:22 PM
fpgvnslxb thjpoa clqr msuwba szroptnw sfeqc ckbgpje
Posted by: wtmcediaz rpoe | August 20, 2006 11:11 PM
uhcprv qxniwmpg uxdfaz fluoevnxp kpsocxd udqspmow ghuyt http://www.ydiuhzjk.ithy.com
Posted by: lgujtdm yzdwjvmo | August 20, 2006 11:11 PM
jezrapsg afdbtkqw ynoi wurqha rylexnia dhjzpw mulsvn [URL=http://www.xmycslovd.qmfptkd.com]ahbt ilcd[/URL]
Posted by: zensoptdy fiet | August 20, 2006 11:12 PM