سال 1373، دانشگاه ملي تهران، گروه جامعه شناسي
مهر 1373 ، چهار دخترجوان و پرشور از چهارگوشه‏ي ايران در دانشگاه ملي به هم رسيده بوديم. جامعه شناسي برايمان دانشي رهايي بخش بود که رسالت تغيير جامعه را به عهده داشت اما محيط تنگ و ايدئولوژيک داشگاه بهشتي براي تحقق آرزوهايمان بسيار تنگ بود.
دو تاي ما تغيير رشته اي بوديم، يعني رشته جامعه شناسي برايمان انتخابي کاملا آگاهانه بود.هر کدام از ما پروژه اي در سر داشت. خيلي زود همديگر را يافتيم و افکارمان را با هم در ميان گذاشتيم و بعد تر با برخي از استادانمان از آرزوهايمان سخن گفتيم و از ضرورت خواسته هايمان که فراهم کردن فضايي براي بحث آزادانه و تريبوني براي بيان آموخته ها و نظرات‏مان بود. جامعه شناسي برايمان نه تنها علم شناخت جامعه که مهمتر از آن براي جان هاي پرآرزويمان تغيير جامعه بود.
فضاي بسته و ايدئولوژيک دانشگاه به ما اجازه کا ر چنداني نداد و هر کدام از ما تلاش هاي مان براي تغيير را در خارج از دانشگاه و با دوستان ديگر از سرگرفتيم، دانشگاه اما همچنان براي مان مکان بحث هاي بي پايان ولي در حلقه ي دوستانه باقي ماند.
در اين فضا استادان مستقلي بودند و هستند که تلاش مي کردند ما را با انديشه هاي انتقادي آشنا کنند و تمام کوششان حفظ وجهه علمي دانشگاه بود.تئوري هايي که بيش از هر چيز ابزار تحليل خود دانشگاه را به ما مي داد. به هر حال فضاي آنروز دانشگاه براي ما از اجتماع بيرون تنگ‎ تر به نظر مي رسيد و برخي از دانشجويان سهميه اي که زندگي شان از تلخ کردن زندگي براي ديگران تامين مي شد،از هيچ آزاري فروگذار نبودند.
در اين فضا يکي از اين استادان مستقل (ابراهيم فيوضات) از گسست فرهنگي و سياسي که جامعه ما در طول تاريخ با آن مواجه بوده است، بحث مي کرد. تاکيد هميشگي دکتر فيوضات در کلاسهايش بر گسست فرهنگي، براي ما در آن زمان چندان قابل فهم نبود، نتيجه اين بحث را بين خود غيرجدي تلقي مي‎كرديم.

سال 1384، پاريس
امروز که بيش از 11 سال از آن روزها گذشته است، مسئله گسست و تداوم تاريخي يکي از مشغله هاي ذهني هر روزه ام شده است. هزاران کيلومتر دور از خانه ام، اينجا در شهر پاريس همه چيز برايم معناي تداوم مي دهد.بافت قديمي شهرهمراه با ساختمانهاي تاريخيش که کارکردي کاملا امروزي دارند،مفهوم تداوم را هر روز به رخ بيننده مي کشند.
تاريخچه ي نهادها و موسسات فرهنگي،هنري و روشنفکري، مالامال از تداوم است. تداوم در اينجا به معناي سنت نيست، چرا که اين نهادها در طول تاريخ همواره پويا و با تغييرات همراه بوده اند اما همچنان نيز تداوم داشته اند. مثلاتاريخچه ي سازمان ليگ حقوق بشر فرانسه به اميل زولا و ماجراي دريفوس بر مي گردد. بيش از صد سال پيش زولا از ماجراي يک بي عدالتي در ارتش آگاه مي شود. وي تمام تلاشش را براي افشاي اين بي عدالتي به کار مي گيرد. نامه هاي بسياري مي نويسد و دانشگاهيان فرانسه را درگير اين ماجرا مي کند.واژه روشنفکر از آن زمان مطرح مي شود و به فردي اطلاق مي شود که به سرنوشت جامعه اش توجه دارد، نسبت به بي عدالتي موضع مي گيرد و براي از بين بردن بي عدالتي مي کوشد.
به راستي چرا در کشور ما عمر نهادها و سازمان‏هاي مردمي چنين کوتاه است؟ آيا وجود استبداد حکومت ها به تنهايي مي تواند اين گسست ها را توضيح دهد؟
چند وقت پيش با معلم زبان فرانسه سوربن و بچه هاي کلاس ـ طبيعتا از مليت هاي مختلف ـ به ديدن يکي از تئاترهاي يونسکو رفتيم. در يک سالن بسيار کوچک، به مدت بيش از 50 سال هر شب يکي از نمايش هاي يونسکو به روي پرده مي رود. بازيگران بسيار پير بودند و به نظر مي رسيد تمام عمرشان را صرف اجراي اين نمايش کرده بودند. نمايشي که ابتذال زندگي روزمره را به انتقاد مي کشيد و با وجود پشت سر گذاشتن سالهاي بسيار، مفاهيمش براي زندگي امروز بسيار نو و همخوان بود.نمايش تنها براي خارجياني مثل ما جذاب نبود. سالن کوچک تئاتر مملو از جمعيت بود و در ميان جمعيت بسيار بودند فرانسوياني که به طنز تلخ يونسکو مي خنديدند.
دمکراسي و فضاي باز سياسي ، فضاي مناسبي براي تدوام نهادها و موسسات فرهنگي است و بدون داشتن دمکراسي، دست يافتن به اين نهادها بسيار دشوار و بسا ناممكن است اما خواست تداوم و مبارزه براي حفظ دست آوردها و گسترش آن بسيار مهم است. مثال تئاتر يونسکو، نشان دهنده اراده و خواست گروهي از هنرمندان است که خستگي ناپذير و با هنرمندي تمام هر شب نمايش يونسکو را به صحنه مي برند و با اجراي زيبايشان،هر روز علاقمندان خود را به سالن مي کشند و از طرف ديگر مردماني که قدر هنر و تلاش هنرمندانشان را خوب مي شناسند و از آن ها حمايت مي کنند.
در همان زمان، گروهي از هنرمندان سياه بازي ايران در پاريس برنامه اجرا مي کردند. اين گروه بعد از بسته شدن تئاتر سياه بازي در تهران از کار بيکار مي شوند. يک زن مستند ساز ايراني ساکن فرانسه با آنها آشنا مي شود. فيلم مستندي از زندگي و کار اين هنرمندان بيکار شده تهيه مي کند، و با نمايش آن در اينجا گروهي از مسئولين هنري فرانسه را متقاعد مي کند که از اين گروه براي اجرا در فرانسه دعوت کنند.
تعطيل شدن نمايش سياه بازي و بيکار شدن اين هنرمندان در آستانه ي پيري ، چه چيزي را توضيح ميدهد؟ تعطيل شدن اين نمايش که يکي از شاهکارهاي هنري نمايش ايراني است چه واکنشي در جامعه ي ايراني و به ويژه جامعه ي هنري ايران برانگيخت؟کدام اعتراض گروهي را در سطح جامعه دامن زد؟....
البته جوانه هاي اين تداوم را در کار برخي از فعالان حقوق زنان مي بينم. سالنامه هاي نوشين احمدي خراساني (كه در آستانه پنجمين سال چاپ‎اش توقيف شد) پلي بود براي پيوند ما فعالان امروز حقوق زنان به مادران و مادر بزرگ هاي حق طلبمان در گذشته تاريخي اين مرز و بوم. کتاب سناتور نيز (نوشته‎ي نوشين احمدي و پروين اردلان)، تلاشي است براي پيوند مبارزات امروز حقوقدانان فمينيست کشورمان به تلاش هاي جسورانه مهرانگيز منوچهريان. و بالاخره مراسم تنديس كتاب صديقه دولت آبادي (توسط مركز فرهنگي زنان)، بزرگداشت تلاش هاي شجاعانه زني است که بسياري از آرمان هايش، خواسته هاي امروز ماست.
افسانه نجم آبادي در تلاش هايش پرده از رخ زنان مبارزي برداشت که تلاش هايشان به ما اميد و جرات مبارزه مي دهد. زناني که در بسياري از آرزوهايشان همچنان شريکيم و کنشگريشان در جامعه‎ي بسته و متعصب آن زمان، همچنان براي ما مشق فعاليت و کنشگري‏ست.

Comments

ناهید عزیز
آن چهار دختر خیلی چیزها را نمی دانستند و یکی شان هنوز نمی داند و باید بگویم باورش نمی شود چون سرش آمده ..اساتیدی که آن جا بودند و بعد در علامه ... چه بگویم خود از این نی بسامانی ها خوب بلد بودند استفاده کنند ... از آب گل آلود هر موقع ماهی بگیری تازه است...
چیزهای زیادی هست که باید برایت بگویم ..مردانی که مرد بودند در دانشگاه

Post a comment